جمعه، اردیبهشت ۲۷، ۱۳۸۷

لذت ها

دیروز از روزهایی بود که خوشحالی واقعی بعد از مدت ها در من بوجود آمد، آنهم برای دیدن یک مسابقه فوتبال. حرکات بعد از گل بازیکن یا مربی یا حتی خودم واقعا شگفت انگیز بود. لحظه ای که فارغ از هرچی به غایتِ دنیا (از بُعد غریزی) می رسی. درست مانند ارضا شدن. قطعا هرگز این لحظه ها نه قابل بیان است نه قابل پیاده سازی مصنوعی.(برای خنده: وجود قیدهای "قطعا" و "هرگز" و همچنین استفاده از " نه" و فعل مثبت خودم را نیز به فکر فرو برده است که اگر جمله ی" قطعا هرگز این لحظه ها قابل بیان است " استفاده می شد چه معنایی داشت و اصلا قید "هرگز" با فعل مثبت بکار میرود؟ ) این هم از نشانه های عظمت چیزهایی ست که خدا خلق کرده است.
به این نتیجه رسیدم خوشی های غریزی بوجود آمده از کارهایی مثل پیروز شدن یا خوردن یا در اغوش گرفتن طبیعت لذیذترین خوشی هایی است که نصیب من شده. بعنوان مثال خواندن کتاب تام سایر (از مرتضا ممنونم که آنرا به من هدیه داد) و قرار دادن خودم جای او، من را چنان ذوق زده می کند که نگو.
تاکنون هیچگونه نتوانستم بخودم بقبولانم لذت حاصل از پولداری بهتر از اینگونه لذت ها باشد. هرچند شاید در جمع کردن پول هم پای مسابقه ای در میان باشد که بردن به معنای جمع کردن پول بیشتر است ولی این لذت کجا و آن کجا. داشتم فکر می کردم رسیدن به حقیقت ( لذت معنوی) نیز قطعا از بهترین لحظات من خواهد بود اما جنس آن با لذت های غریزی تفاوت دارد. فکرمیکنم بعضی ها راه رسیدن به این را، در تنگنا قرار دادن لذت های غریزی بدانند که من اینگونه فکر نمی کنم.
البته در هر موضوع مثال های نقض هم می شود زد اما من ماهیت موضوع هدفم است نه خُرده پاش های دست و پاگیر.(برای خنده: در محاسبات تحلیلی به این خُرده پاش های دست و پاگیر، نقاط مرزی تابع می گویند که برخورد با آنها چه سخت هم می باشد)