دوشنبه، اردیبهشت ۲۳، ۱۳۸۷

شعری از محمد علی بهمنی

در این زمانه یِ بی های و هویِ لال پرست
خوشا به حالِ کلاغانِ قیل و قال پرست

چگونه شرح دهم لحظه لحظه ی خود را
برای این همه ناباورِ خیال پرست؟

به شب نشینیِ خرچنگ های مردابی
چگونه رقص کند ماهیِ زلال پرست

رسیده ها چه غریب و نچیده می افتند
به پایِ هرزه علفهایِ باغِ کال پرست

رسیده ام به کمالی که جز انا الحق نیست
کمالِ دار برای منِ کمال پرست

هنوز زنده ام و زنده بودنم خاری ست
به چشم تنگیِ نامردم زوال پرست