دوشنبه، اردیبهشت ۲۳، ۱۳۸۷

مدتی است تا از دولتمردانِ سیاست باز سوالی پرسیده می شود، برگه ای را از لای برگه های جلوی خود در می آورند و شروع به خواندن یک سری آمار و ارقام می کنند. این هم از کثافتِ سیاست بازانی است که در این مملکت فرمانروایی می کنند. آنهایی که مدرک های دکتری را بر کالبد کثیفشان آویزان می کنند و ارقام مسخره شان را هر روز به خوردم می دهند. این است خروجی جامعه ای که در تمام زمینه های آن سیاست حرف اول و آخر را می زند: رئیسانِ دون و پَستی که هر انسان آزاده ای از دیدن چروکی و تیرگی روح او منزجر خواهد شد. واقعا این ها از علی چه یاد گرفته اند که می بایست به این سرزمین، پسوند اسلامی را چسباند؟ چرا می بایست آن نماینده ی مجلس، آن دولتمدار، آن رئیس را که ذره ای در دروغ و ظلم و ریا کم نمی گذارد ، متعهد به دین اسلام نامید؟ این ظلم و دروغ و ریا در کجای کدام دین قرار دارد؟ آنها کافرند هرچند خود نماز بخوانند و خدای خود را شکر کنند.

جوانان را مجبور به پوشیدن آنچه می کنند که سلایق خود می پسندد. نوشته ها را آنطور ویرایش می کنند که خود می خواهند. مبادا چیزی گفته شود و خدای ناکرده دشمن از آن استفاده کند. لعنت بر آنان که نام این دشمن را دستاویز هر خطایی کردند.

بزن باران که دین را دام کردند
شکار خلق و صید خام کردند

بزن باران خدا بازیچه ای شد
که با آن کسب ننگ ونام کردند