یکشنبه، آذر ۰۵، ۱۳۸۵

پسر با اضطراب در خانه راه می رفت. مشغول فکر کردن بود. بارها روی مربعی که از فرش اتاق در ذهنش ساخته بود ، قدم بر می داشت . . .

دیگر با خیالی آسوده قدم می زد. ذهنش به بن بست رسیده بود.

1 Comments:

Blogger mijIT said...

تولدت مبارک امیر جان

دوشنبه دی ۰۴, ۰۱:۵۵:۰۰ قبل‌ازظهر  

ارسال یک نظر

<< Home