شنبه، آذر ۳۰، ۱۳۸۷

ریاضیات و واقعیت

چندروز پیش داشتم در مورد احتمالات فکر می کردم. احتمال به همراه خود مفهوم تعداد و شمارش را می آورد. در حقیقت احتمال وقوع یک رویداد از شمارش وقوع های آن رویداد به کل رویدادها حاصل می شود که در حقیقت یک مقدار بر روی مقدار دیگر است و بنابراین یک عدد گویا هست. جدای از اینکه ما نمیتوانیم یک رویداد را تا بینهایت شمارش کنیم و مقدار احتمال آن رویداد را بصورت قطعی بدست بیاوریم (بنابراین یک لایه احتمال میتوان به پشت این احتمال اضافه کرد) ، این مشکل نیز وجود دارد که احتمالاتی که بوسیله ی اعداد گنگ نمایش داده می شود چه معنایی خواهد داد. مهمترین این قضیه در توزیع گوسین می باشد که به عنوان مثال در توزیع نرمال با میانگین صفر و واریانس یک، احتمال وقوع رخداد در نقطه صفر مقدار یک بر روی رادیکال دو ضربدر عدد pi را دارد که به وضوح یک مقدار گنگ است و نمیدونم چه مصداقی در دنیای خارج دارد. از دیگر مفهومهای صرف ریاضی، اعداد مختلط و تابع دیراک هستند که اتفاقا زیربنای حل بسیاری از مسائل در علوم دیگر می باشد. اینها و همچنین مفاهیمی مثل دامنه فرکانسی و دیگر دامنه ها دیدگاه جدیدی از جهان که با واقعیت ملموس قابل مشاهده نیست، جای فکر بیشتری دارند.
انیشتین میگه تا جایی که قوانین ریاضی به واقعیت ارجاع داده می شود، آنها قطعیت ندارند و از جایی که قوانین ریاضی به سمت قطعیت میره، نمیشه اونا رو به یک واقعیت در دنیای خارج، ارجاع داد

نسبی بودن

"همه حرکات نسبی هستند و بین این دو حالت تفاوتی نیست: زمین در هر شبانه روز یکبار به دور خود می چرخد و یا آسمان هر شبانه روز یکبار به دور زمین می چرخد. هر دو در واقع بیان یک معنی است و تفاوت تنها در انتخاب ناظر می باشد."
این دیدگاه روی اخلاقم هم تاثیر گذاشته. یعنی خیلی وقته کار بد یا خوبی از اطرافیانم ندیدم. هر روز خنثی تر از روز قبل! فرقی نداره این خوبه یا اون، زندگی میگذره. دلیلشم اینکه،احتمال میدم هردو کار یکی باشه.
پ.ن. : چقدر نارحتم که میبینم اطرافم پر هست از دعوا هایی که اختلافش بر سر این است که دنیا به دور زمین میگردد یا زمین به دور خود. فکر کنم احمقانه ترین کار سیاستمدارها همینجور اختلافهاست و باهوشترین کارشون اینه که عمدا این کارو میکنن.