دنيايى را تصور كنيد كه در آن نتوانيد مواد تشكيل دهنده غذا را ببينيد و دستورالعمل آن را عوض كنيد و در صورتى كه براى دوستانتان يك نسخه از اين دستورالعمل را تهيه كنيد، دزد ناميده شده و به زندان تهديد شويد. دنيايى كه براى مولفان كتاب هاى آشپزى يك سرزمين عجايب است و در مورد نرم افزارهاى تجارى يك واقعيت. ما در نهضت نرم افزار آزاد به چنين دنيايى نه مى گوييم. [كتاب سال نشريه شبكه، سال ششم، شماره سى و نهم، دى ۱۳۸۲ ، ص ۲۲۷] دنيايى كه «ريچارد استالمن» بنيانگذار نرم افزار آزاد (Free Software) از آن سخن مى گويد، دنياى اشتراك، تغيير و توزيع آزاد نرم افزارها است. شايد چيزى شبيه آنچه در كشور ما در بازار نرم افزار مى گذرد! وقتى او به تنهايى در سال ۱۹۸۴ با استعفا از آزمايشگاه هوش مصنوعى MIT، ماموريت خود را براى آزادى نرم افزار آغاز كرد، منتقدان او را كسى مى دانستند كه دن كيشوت وار به جنگ آسياب هاى بادى رفته است. زمان زيادى لازم نبود تا نشان دهد كه در حركت خود، كه از آن با نام «نهضت» ياد مى كند، چندان هم تنها نيست؛ اگرچه آسياب هاى بادى مدت ها است كه از حركت ايستاده اند.
استالمن نرم افزار آزاد را به معنى آزادى كاربران در اجراى برنامه براى هر هدفى (آزادى سطح صفر)، آزادى بررسى نحوه كار برنامه و تطبيق آن با نيازهاى خود (آزادى سطح يك)، آزادى پخش مجدد نسخه هاى نرم افزار (آزادى سطح دو) و آزادى در اصلاح برنامه و عرضه عمومى آن (آزادى سطح سه) تعريف كرد كه دسترسى به كد منبع (Source Code) پيش شرط آزادى هاى سطح يك و سه است. با وجود اين آزادى ها، انواع خاصى از قواعد درباره شيوه توزيع نرم افزارهاى آزاد مانند Copyleft پذيرفته شده است. Copyleft كه مى توان آن را «بقاى طبع» در برابر Copyright به معنى «حق طبع» ترجمه كرد، به بيان ساده از محدوديت آزادى هاى محورى ديگران در هنگام پخش مجدد برنامه جلوگيرى مى كند. نرم افزار آزاد به معنى نرم افزار رايگان يا غيرتجارى نيست اگرچه استالمن رسالت اين نهضت را حل شكاف ديجيتالى و طرد كامل مشكل اجتماعى نرم افزار تجارى مى داند.
پيش نويس نهايى طرح اجرايى براى تصويب در اجلاس جهانى جامعه اطلاعاتى در سپتامبر ۲۰۰۳ نيز در بند دسترسى به اطلاعات و دانش اشاره مى كند كه «مدل هاى نرم افزارى متنوعى از جمله نرم افزارهاى با منبع باز وجود دارد كه اصل بى طرفى فناورى را تقويت، دسترسى را افزايش و كاربران را در برابر طيف متنوعى از برنامه ها قرار دهند. مى توان از طريق روى آورى به اين نرم افزارها به رشد جامعه اطلاعاتى كمك كرد.» به اين ترتيب نهضت منبع باز در رديف حركت هاى آزادى خواهانه و عدالت طلبانه اى قرار مى گيرد كه اين بار بسترى متفاوت را براى مبارزه انتخاب كرده است.
"كارل پوپر" در كتاب «جامعه باز و دشمنان آن» اشاره مى كند كه افلاطون در كتاب «جمهورى» خود با مرادف گرفتن عمل عادلانه با «آنچه به منفعت و مصلحت بهترين دولت است»، عدالت را با اصل امتياز و حكومت طبقاتى يكى مى داند و از اين منظر سخت بر او مى تابد. پوپر خواست عمده نهضت بشردوستانه عدالت خواهى را در پيروى از «اصالت مساوات» در برابر اصل «امتياز طبيعى»، پيروى از «اصالت فرد» در مقابل «اصالت جمع» و در نهايت پيروى از اين اصل مى داند كه تكليف و مقصود دولت بايد حراست و پاسدارى از آزادى شهروندان باشد در برابر اين نظريه كه تكليف و وظيفه فرد را تنها در تحكيم ثبات دولت مى داند. به اين ترتيب او از نظريه اى سخن مى گويد كه خود آن را حمايتگرى (Protectionism) مى نامد كه يك خواست سياسى مبنى بر اين كه آزادى فرد فارغ از اصالت تاريخى و ماهوى پذيرفته شده و حمايت شده است. [ترجمه عزت الله فولادوند، انتشارات خوارزمى، چاپ دوم، شهريور ،۱۳۷۷ ص ۲۶۶ و ۲۸۹[ نظريه اى كه بيش از آنكه خودپسندانه باشد، آنچنان كه پوپر اين را تنها دليل افلاطون عليه حمايتگرى مى داند، برخاسته از روح فردطلبانه و نگاه اومانيستى جامعه عصر جديد است و پيش از آنكه بر حق فرد بر آزادى تكيه كرده باشد، بر تكليف حكومت در پاسداشت عدالت پاى مى فشرد.
سخن گفتن از منبع باز (Open Source)، نرم افزار آزاد، حق طبع و... در سرزمينى كه در آن حتى حقوق مالكيت فكرى (Intellectual Property)، قانون حق طبع هزاره ديجيتالى (DMCA) و نرم افزار تجارى كلماتى نامأنوسند شايد كمى غريب مى نمايد به ويژه وقتى كه در كنار بحث جامعه باز (Open Society) قرار مى گيرد؛ ولى چه باك كه ما سال ها است به مواجهه با چيزهاى ناآشنا خو كرده ايم.
ويژگى ذاتى زبان هاى برنامه نويسى نيازمند همگردانى (Compile) باعث مى شود كه خطوط برنامه از چشم كاربران پنهان بماند. اينگونه است كه خطوط كد منبع به عنوان ابزارى قدرتمند در دستان برنامه نويس، حقوق، اختيارات و انحصار او را در برنامه اش براى هميشه حفظ مى كند تا او به مثابه آفريننده اى كه رمز حيات را در دست دارد بر ساخته هاى صفر و يكى خود و كاربران آنها خداوندگارى كند. ابداع زبان هاى برنامه نويسى اسكريپتى (Scripting Language) بدون نياز به واسط همگردانى، شايد آغاز ناخودآگاه شكل گيرى جنبش منبع باز بود به ويژه كه توسعه زبان هاى بر مبناى وب راهى جز در اختيار گذاردن خطوط اصلى برنامه باقى نمى گذاشت. به اين ترتيب بسيارى از برنامه نويسان كلاسيك، با زمين گذاشتن سلاح هاى هميشگى خود تسليم نهضتى شدند كه شواليه تنها آن را رهبرى مى كرد. به طورى كه امروزه جايگاه برنامه نويسان از آفرينندگى به مرتبه اى در كنار ساير توسعه دهندگان سيستم فروكاسته شده است.
اصل پنج و شش تعريف منبع باز اشاره مى كند كه «مجوز نبايد شخص يا گروهى از اشخاص را مورد تبعيض قرار دهد» و «آنها را از كاربرد نرم افزار در يك حيطه خاص كارى باز دارد». به اين ترتيب جنبش منبع باز در دنباله نهضت بشردوستانه عدالت خواهى، نه به نفع و مصلحت بهترين دولت (بزرگترين شركت) كه به سود اكثريت مردم (بيشترين كاربران) است تا به جاى آنكه با گشايش پنجره ها (Windows) در هر رايانه محصور ناخواسته محصولات شركتى شويم كه تمام درهايى را كه مى توانست به سوى جهان خارج از آن باز شود پيشاپيش بسته است؛ شكل تازه اى از سيستم عامل و نوع جديدى از نرم افزارهاى كاربردى را از اين قالب تجربه كنيم. «ويندوز قرار بود پنجره ساز باشد، بى هيچ ادعا. اما امروز پنجره ويندوز به هواى خفقان آور يا قالب هاى سرمايه دارى باز مى شود، به انحصار. ويندوز يك محصول صنعتى مدرن است كه ريشه در همان نظامى دارد كه سرمايه اصلى ترين واژه اش است و انحصار حياتى ترين ترفندش.» [«لينوكس يك كاربر فلسفه است»، انديشه شرق، شنبه، ۲۳ خرداد ۱۳۸۳] با انتخاب windows و شماره يكى از سال هاى اخير ميلادى به عنوان سيستم عامل، تمام گزينه هاى بعدى براى انتخاب برنامه هاى كاربردى آن از پيش انتخاب شده اند. گزينه هايى كه همگى در يك نام مشتركند مايكروسافت و نام يك فرد را به ذهن متبادر مى كنند: بيل گيتس منبع باز به عنوان الگويى تازه براى توليد، توسعه و فروش نرم افزار شايد پاسخ تلاش اسيران اين پنجره هاى هميشه بسته، براى گشودن دريچه اى به دنياى باز باشد
پوپر در برابر اين سئوال كليشه اى كه «چه كسى بايد حكومت كند؟» اين پرسش را مطرح مى كند كه «چگونه ممكن است نهادهاى سياسى را به نحوى سازمان دهيم كه بتوانيم از اين كه حكمران بد يا نالايق بيش از حد آسيب برساند جلوگيرى كنيم؟». او با تغيير نگره از چه كسى (Who) به چگونگى (How)، توجه را نه به سازوكار انتخاب رهبر فرزانه كه به چگونگى احتراز از شكل گيرى ناراستى و بدى معطوف مى كند. او با طرح نظريه «نظارت و توازن» تا آنجا پيش مى رود كه پذيرش يك سياست غلط در حكومت دموكراتيك را به تسليم در برابر يك حاكم جبار فرزانه مرجح مى داند كه اين نه به خاطر ايمان به نيكى و باور به حقانيت حكومت اكثريت كه برخاسته از اعتقاد به پستى و فرومايگى حكومت جابرانه است. [ص ۳۰۳[
حكومتى كه افلاطون در جمهورى خود به تصوير مى كشد، مدينه فاضله اى (Virtuous City) است كه در راس آن شاه فيلسوفى قرار مى گيرد كه مالك مغرور حقيقت و استاد ورزيده ديالكتيك است. كسى كه بالاتر از انسان هاى معمولى قادر به مشاهده صور جاودانى و اتصال به مثل آسمانى است. او با نزديك شدن به همه دانى (Omniscience) و همه توانى (Omnipotence) اگر قدرت و فرزانگى اش خدايى نباشد، خداگونه است و جالب آنكه تنها او است كه مى تواند به سود شهر، به شهروندان دروغ بگويد و دشمنان را فريب دهد و البته كسى نبايد با اين حق ويژه كارى داشته باشد. اين گونه است كه پوپر معتقد است «بحث افلاطون درباره فرزانگى ما را به جايى فراتر از آرمان توقف تغيير نمى رساند. وقتى از بهت ناشى از اين كشف درآمديم، آنگاه مى توانيم نگاهى دوباره به اين تصوير پرهيبت بيفكنيم در اين صورت شايد ديگر آن را چندان هول انگيز نيابيم.» [صفحه ۳۳۹[.
***
با نگاهى دوباره به تصوير انسان و تصور حكومت مطلوب در آيينه انديشه هاى افلاطون، ادعاهاى عدالت خواهانه و مصلحت جويانه او خيلى زود رنگ مى بازد، انگار كه اين همه فريبى بيش نبوده است. همه چيز را همه كس دانند و همه كس توانند، نه تنها «شاه فيلسوف» افلاطونى كه انحصار دانايى، كه خود توانايى است، را در دست دارد تا حكومت دانش و معلومات (Sophocracy) او امروز به جامعه اى دانايى محورى تبديل شود كه در آن دانش و معرفت نه تنها در طبقه فيلسوفان كه دوستدار راستى اند، بلكه در بين همه طبقات و تمام گروه ها كه هيچ دشمنى با راستى ندارند به طور يكسان تسهيم شده است. بنيان فلسفى منبع باز بر اساس نظريه عدم انحصار دانش است، اينكه دانش در هر كجا و توسط هركس كه توليد شده باشد متعلق به تمام بشريت است آنچنان كه در طول قرن ها جامعه علمى و دانشگاهى بر اين اساس با اصلاح و تكميل پژوهش ها و نظريه هاى قبلى به انتشار دانسته ها و يافته هاى خود پرداخته است. اما شاه فيلسوف جهان نرم افزار، «يك جوان خوش لباس است كه آنچنان در رمز و راز پيچيده شده كه حالا براى همه حتى آنها كه نمى دانند ويندوز چيست اسطوره شده است. اسطوره ثبات، انحصار و اقتدار: بيل گيتس». [«لينوكس....» شنبه، ۲۳ خرداد ۱۳۸۳] اگرچه با قرار گرفتن Linux در برابر Koffice Star office Windows و Open Office در برابر MS-Office، MYSQL در برابر Server SQL و.... اين تنها او نيست كه «مى داند» كه بسيارى ديگر نيز «مى توانند». مدعايى كه ديگر نيازى به اثبات ندارد. امروز در كنار تعداد زياد علاقه مندانى كه عموماً در اوقات آزاد خود به نرم افزارهاى آزاد مى پردازند، بسيارى از سازمان هاى غيرانتفاعى مانند «مبتكران منبع باز» (Open Source Initiative) شامل پيشكسوتان عرصه منبع باز و «بنياد نرم افزار آزاد» (Free Software Foundation) اجتماع جهانى منبع باز و محصولات نرم افزار آزاد را مديريت، سازماندهى و پشتيبانى مى كنند. سازمان هايى كه به دليل ساختار انحصارگرايانه مايكروسافت هيچ گاه در مورد محصولات آن نمى توانند شكل بگيرند. جداى از اينها منبع باز دوستان بسيارى نيز در ميان دولتمردان و سياستگزاران كشورهايى مانند فنلاند، فرانسه، آلمان، چين، كره جنوبى، تايلند، ژاپن، استراليا و.... دارد كه سياست هاى خود را در مورد ابرساختارهاى نرم افزارى به سمت محصولات منبع باز و به ويژه لينوكس تغيير داده اند. در اين ميان تعداد زيادى از كشورها نيز توانسته اند با استفاده از اين موقعيت امتيازات زيادى را از شركت مايكروسافت از سرمايه گذارى در صنعت فناورى اطلاعات تا تخفيف هاى ۹۰ درصدى در محصولات بگيرند. [جنبشى به نام Open Source، نشريه شبكه، سال ششم، شماره سى وسوم، خرداد ،۱۳۸۲ ص ۱۲۴[
***
پوپر جامعه باز و بسته را از لحاظ فرآيند و روش شكل گيرى در مهندسى اجتماع نيز متفاوت مى داند. مهندسى اجتماعى ناكجاآبادى (Utopian Social Engineering) در جامعه بسته (Closed Society) با اعتقادى افلاطون وار به آرمانى يگانه، مطلق و مشخص، وجود بعضى روش هاى عقلانى براى تعيين قطعى و هميشگى اين آرمان و بهترين ابزار دست يافتن به آن را مسلم مى شمرد و در راه رسيدن به اين هدف هيچ بازخوردى (Feedback) از شرايط محيط و تغييرات آن نمى پذيرد كه اساساً مكانيسمى براى آن تعبيه نكرده است. جامعه بسته با حركت با چشمان بسته در مسير تاريخ از پيش نوشته شده و در جغرافياى از قبل تعيين شده سرنوشتى را براى خود رقم مى زند كه اگرچه قابل پيش بينى است ولى خود كمترين نقشى در آن نداشته است. پوپر معتقد است كه چنين راهبردى جامعه را به چيزى جز حكومت ديكتاتورى (Tyrannical) نمى رساند. زيباشناختى (Aestheticism) نهفته در ساختن جهانى نه فقط اندكى بهتر و كمى عقلانى تر بلكه برى از همه زشتى ها دامنه پهناور راديكاليسم افراطى را در شيوه برخورد افلاطون و ماركس به وجود مى آورد. [ص۳۶۰] و غيرعقلانى مسلكى (Irrationalism) عارض بر ذات اين راديكاليسم گاه آن را از دست يافتن حتى به هدف هاى حداقلى نيز باز مى دارد. پوپر زندگى را چيزى جز حل مسئله (Problem Solving) نمى داند. از اين منظر در جامعه بسته اصولاً معنايى براى حيات قابل تصور نيست چرا كه مسئله اى در آن طرح نمى شود، چه همه پيش از اين توسط حاكم فرزانه حل شده اند.
چشم انداز(Vision) جامعه باز در مهندسى اجتماعى جزء به جزء (Piecemeal Social Engineering) گام به گام و ماموريت هاى (Mission) آن مطابق بازخوردهاى اجتماعى و تصميمات شخصى هر يك از افراد جامعه است كه در آن به هركس اين فرصت داده مى شود كه خود با پذيرش مسئوليت زندگى، آن را شكل دهد برخلاف «زيستمندى دولت» در معمارى جامعه بسته كه هر فرد را به عنوان جزيى از پيكره اجتماع كه تنها در كنار هم واجد يك هويت معنايى است مى شناسد. كالبدى كه امروز عجيب معناى خود را از دست داده است.
***
مهندسى نرم افزار در نرم افزارهاى با كد منبع باز (OSS) به صورت مهندسى نرم افزار قطعه اى (Componet-based Software Engineering) است كه در آن سيستم به كمك بازخوردهايى كه از جامعه كاربران دريافت مى شود توسعه مى يابد. چنانچه «اريك ريموند» در كتاب «The Candle and the Bazaar» اشاره مى كند كه كيفيت مدل بازار (Bazzar) در توسعه نرم افزارهاى منبع باز نه توسط استانداردهاى خشك و دستورگونه بلكه به سادگى با عرضه هفتگى و جمع آورى بازخورد از صدها كاربر در هر روز به نوعى تكامل براى انتخاب برتر متكى است. به اين منظور معمولاً يك نفر يا گروهى كوچك از داوطلبان، ضمن وجود مجوز دسترسى به نرم افزار براى همه، وظيفه نگه دارى آن را برعهده مى گيرند. هر يك از اين پروژه ها عموماً گروه هاى خبرى، مباحثه و حتى سايت اختصاصى دارند. علاوه بر اين در سايت هايى چون Sourceforge.net و FreshMeat.net نيز آخرين اخبار، مستندات و نسخه هاى اين نرم افزارها به رايگان قابل دسترسى است.امروزه با گذشت بيش از ده سال از ارائه نخستين نسخه هاى ويندوز، كاربران آن هر روز با مشكلات نرم افزارى و حفره هاى امنيتى فراوانى مواجه مى شوند كه گاه پذيراى ناخواسته انواع ويروس ها و هكرها نيز هست و يا پيامى كه از آنها درخواست مى كند خطاى مشاهده شده را براى تيم توسعه دهندگان ويندوز ارسال كنند تا پس از بررسى در نسخه هاى آتى برطرف شود. اگرچه ارائه باز كد منبع و مستندات آن نيز گاه خالى از اين اضطراب ها و نگرانى ها نيست به ويژه كه بسيارى از اين دست نرم افزارها هيچ گونه ضمانتى در قبال اشكالات احتمالى ندارند، ولى به گفته پوپر «اين ناآسودگى و فشار كه نتيجه فروريختن جامعه بسته و تلاش براى بر پاى خود ايستادن و مسئوليت پذيرفتن است بهايى است كه بايد در ازاى هر افزايش در دانش، شناخت و همكارى بپردازيم و به ويژه براى انسان بودن.» [ص۳۸۴[
***
افلاطون اصول سياست اسپارت ها را در حفظ و حراست قبيله پرستى، ضديت با بشردوستى به معناى هرگونه ايدئولوژى تساوى طلبانه، دموكراتيك و مبتنى بر اصالت فرد، خود بسندگى، خاص نگرى (Particularism) و ضديت با گرايش هاى عام نگرى (Universalistic Tendencies) مى داند و نيفزودن بيش از حد به وسعت كشور تا به وحدتش آسيبى نرسد. ]ص ۳۹۳] عجيب اينكه شركت مايكروسافت از اين نيز فراتر رفته و با گسترش دامنه فعاليت هاى خود تقريباً تا هر جاى ممكن سيطره نرم افزارى خود را در بيشتر رايانه هاى دنيا تحكيم كرده است. مقابله با اين سيطره نيازمند نهضتى جهانى براى ساختن جمعى محصولاتى است كه همگى از آن استفاده مى كنند. «اين مسئله اى است كه بايد با صراحت و شهامت با آن روبه رو شويم و راهمان را به درون مجهولات و ناايمنى ها ادامه دهيم تا به بهترين وجه براى حصول ايمان برنامه بريزيم و هم براى آزادى.» [ص۴۱۹] نماد GNU پايه شكل گيرى سيستم عامل لينوكس و لانگهورن (Longhorn) نسخه آتى سيستم عامل ويندوز هر دو سر يك گاو است. بايد منتظر ماند و ديد در جدال گاوبازها، كه اين بار نه سرزمين ماتادورها كه سراسر جهان را به بازى گرفته است، سرانجام كدام طرف پارچه قرمز به سر خواهد گرفت و كدام يك پارچه سفيد خواهد افراشت. هرچه باشد باز هم پنگوئن بى آزار نماد لينوكس به همگى خواهد خنديد.
روزنامه شرق 5 تیر 1385